حضورت در کنارم و در وجودم، نه فقط در وجودم
سلام نفسم سلام عزیزم خدا رو شکر آرشا کوچولو9مرداد 1392ساعت9.30دقیقه صبح پا به این دنیا گذاشت میخوام اول از همه از خاطرات زایمانم برات بنویسم چهارشنبه بعد از اینکه موهامو سشوار کشیدم بابایی و مامان جون و خاله زهرا بیدار شدن و همگی آماده شدیم و با ساک و وسایلا رفتیم بیمارستان 5دقیقه مونده به ساعت8صبح رسیدم توی حیاط بیمارستان بابایی و خاله زهرا چندتا عکس از اخرین لحظات بارداریم گرفتن برای یادگاری بعد رفتم بالا طبقه 3بخش زنان و زایمان بیمارستان کوثر رفتم قسمت آمادگی قبل از عمل و اونجا یه خانومه مهربونی بهم گفت برو گان و کلاه بپوش و بیا اینجا بشین چند نفر قبل از من ...
نویسنده :
مامان و بابایی
22:03