یکی یدونه من و بابایکی یدونه من و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

آرشای مامان و بابا

بازی بابا و آرشا

1392/4/21 15:19
477 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم

صبحت به خیر

مامانی دیشبم از دندون درد نخوابید

تو هم ماشالا تا صبح برای خودت بازی کردی

ولی امروز اومدم تا از گلایه کنم

دیشب تو حسابی با بابایی بازی کردی

من دراز کشیده بودم یهو تو تکون خوردی به بابایی گفتم

بابایی هم با ذوق اومد و گفت میخوام بچم رو باهوش کنم

هی بابایی یه تلنگر میزد به شکمم و به تو میگفت آرشا بابا حالا نوبت شماس

تو هم ماشالا فوری جواب میدادی

منم فقط از تعجب میخندیدم

خلاصه یه10-15 دقیقه همینجوری با بابا بازی کردی

آخرش من گفتم محمد بسشه شاید اذیت بشه اونم گفت نه بابا اذیت چی؟بچم خوشش اومده

منم دیدم بابا دست بردار نیست با ضربه بعدیه تو یه دست کشیدم روی شکمم و گفتم آرشا مامان انگار تو هم حسابی شیطون شدی

که اینکار من جواب داد و تو دیگه ساکت شدی

ولی مامانی خیلی خوشحال شدم که توی فسقلی از همین الان چطوری میتونی ما رو سرگرم و خوشحال کنی

دیشب با بابایی رفتیم بیرون برای محل کار بابا خرید کنیم

لباسهای نازی دیدم

خیلی ذوقشون کردم

بابایی قراره ببرتم باز که بخرمشون

البته اینم بگم که ما دیشب به اسم گوجه باغی و سیب ترش از خونه زدیم بیرون که من هوس کرده بودم ولی چون دیر وقت بود نشد بریم دروازه کازرون

برای همین قرار شد امروز بریم.....ولی جونم برات بگه که مامانی دیشب یه کوچولو چرت زد که همش خواب گوجه سبز میدید

بابایی امروز یه کار اداری داشته رفته بیضا

گفت اگه توی راه دیدم حتما برات میخرم میارم

خدا کنه گیرش بیاد

راستی دعا کن امروز که میخوام برم برای کشیدن دندونم دانشکده باز باشه

چون امروز 5شنبه هست و احتمال زیاد تعطیل

خدا کنه باز باشه

من که دیشب دیگه واقعا عاصی شدم از دندون درد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)