دومین سونوی کنجد طلایی ما در7/11/1391
سلام قربونت برم الهی اینم عکس دومین سونویی که شنبه7بهمن گرفتیم و خدا رو شکردیدیمت و یه نفس راحت کشیدیم اگه بدونی مامانی رو چقدر ترسوندی نه عزیزم ما یه هفته قبل از سونو رفته بودم ارسنجان خونه مادرجون و پدرجونه باباییت خیلی خوش گذشت حسابی ولی احساس میکردم که تو شیطونی نمیکنی و تکون نمیخوری خیلی ترسیده بودم آخه 3هفته قبل باید میرفتم سونو و دکتر ولی به خاطر بعضی مسائل مالی نشد و عقبتر افتاد خلاصه جمعه عصر با بابایی و عمومجتبی و زن عمو بهاره اومدیم شیراز خونمون شنبه عصر چون میخواستم دکترم رو عوض کنم کلی چرخیدیم تا بالاخره بابایی زنگ زد به دوستش آقای امیری و ازش خواست از خانمش برای دکتر زنان سوال بپرسه خلا...
نویسنده :
مامان و بابایی
21:21