آخرین روز بارداریه من و پایان نه ماه انتظار مامان و بابا برای دیدن آرشا
سلام عزیزم
سلام عشقم
سلام گل پسرم
خوبی مامانی؟
امروز آخرین روز بارداریه منه
میدونم قرار بود که 14مرداد بیای ولی 4شنبه هفته قبل یعنی 2مرداد رفتم آز ادرار دادم و معلوم شد عفونتم بالاست
منم رفتم پیش دکترم و با خونسردی یه بسته قرص آنتی بیوتیک قوی بهم داد
وقتی بروشورش رو خوندم دیدم هم برای تو ضرر داره و هم برای خودم
منم نخوردم و فردا صبح با کمک رحیم و دوستان نی نی سایتیم یه دکتر به نام دکتر شعاعی بهم معرفی شد و رفتم پیشش
اونم تا قرص رو دیدگفت خدا رو شکر که نخوردی ضرر داره و به جاش بهم 14تا دونه سفکسیم داد
ضربان قلب و تعداد حرکاتتم از روی ساعت گرفت و گفت عالیه
بعد گفتم دکتر قبلی گفته وزنش کمه میشه ازم سونو بگیری؟
گفت برو بخواب اگه بچه وزنش کم باشه شنبه12مرداد سزارینت میکنم و اگه خوب باشه که9مرداد عملت میکنم
اومد و وزنت رو گرفت و گفت بر اساس دور شکمش الان حدودا 3200وزنشه و بچه کاملا رسیده و همون 9مرداد عملت میکنم
خلاصه دیروز هم با بابایی رفتیم و کارهای بستری و پذیرش و ازمایش خون رو انجام دادیم و اجازه بابایی رو گرفتن و دکتر بیهوشی هم دیدم و قراره امشب ساعت9تا10بزنگم بیمارستان ببینم فردا چه ساعتی باید برم بیمارستان
دکتر بیهوشی ازم پرسید میخوای بیهوش بشی یا بی حس؟
منم گفتم بی حسی میخوام
کلی خوشحال شد آخه فردا5نفر قراره سزارین بشیم و همه اونا گفته بودن بیهوشی میخوایم و دکتره گفت بیحسی خیلی بهتره و عوارض کمتری داره و آفرین به شما که مطالعه داشتی و میدونی
الان هم مادرجون و پدر جون و خاله زهرا و دایی عنایت و شکوفه و ابوالفضل دارن میان خونمون
بعدا میام و خاطراتم رو مینویسم فعلا بای عزیزم