نا امیدی و گریه مامانی
روز11آذر صبح زود از خواب بیدار شدم و بی بی چک گذاشتم جوابش منفی شد خیلی نا امید شدم
ساعت 6صبح بود همه خواب بودن خیلی گریه کردم تا ظهر عصبی بودم وبد اخلاق
دیگه کامل قید تو رو زده بودم عزیزم
عصر به بابایی گفتم بعد از اینکه کلاست تموم شد برام 3تا بی بی چک بخر
پدر جونت میخواست بره بیرون با عمو افشین. منم به عمو گفتم 3تا بی بی چک برام بخر بیار به بابایی هم اس دادم که دیگه نخره ولی پیامم نرفته بود برای بابایی
خلاصه شب 6تا بی بی چک به دست من رسید
منم دیدم زیاد شده گفتم همین امشب یکیشو استفاده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی