یکی یدونه من و بابایکی یدونه من و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

آرشای مامان و بابا

احساس ترس

1391/12/16 20:21
278 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

سلام ثمره عشقمون

سلام هستی بخش زندگیمون

وسلام بر تو که اومدی و شادیمون رو تکمیل کردی

امروز حدود2هفتست که خیلی اذیتت میکنم منو ببخش مامانی

خیلی نگرانتم امیدوارم جات خوب باشه

به خدا دست خودم نیست این2هفته خیلی بدجور حساسیت گرفتم و پشت سر هم خارش گلو میگیرم و سرفه های شدید میکنم

بعضی مواقع این سرفه ها اینقدر وحشتناک میشه که خیلی نگرانت میشم و میترسم

تو رو جون مامانی و بابایی مواظب خودت باش و این حالات من رو یه کوچولو درک کن و تحملم کن عزیزم

الان چند روزه خونه خیلی شلوغه

3روزه مامان و بابای من و دایی عنایت اومدن خونمون که پدرجون نوبت دکتر داشته

2روز هم هست که مامان و باباو عموافشین و عمه فاطمه اومدن خونمون

خلاصه توی یه خونه یه خوابه50-60متری 9نفری داریم خوش میگذرونیم

مادرجون ارسنجونی امسال خیلی توی زحمت افتاد

اول رفت خونه عمو مجتبی خونه تکونی الان هم اومده برای ما داره خونه تکونی میکنه

واقعا دستش درد نکنه

البته منم یه کوچولو کمک کردما

دیشب از کمر درد به زور خوابم برد و البته از سرفه

امروز صبح هم تنهایی اتاق رو تمیز کردم

حالاهم باز کمر درد دارم

خیلی دوستت دارم مواظب خودت باش

عشقمی عزیزم

میبوشمت عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)