یکی یدونه من و بابایکی یدونه من و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

آرشای مامان و بابا

بدون عنوان

1391/12/3 11:26
240 بازدید
اشتراک گذاری

ماچسلام عزیزم

خوبی قربونت برم؟خیلی میخوامت عزیزکم

دیروز با بابایی رفتیم من پایان نامه کارشناسیم رو ارائه دادم

خیلی استرس داشتم دستم یخ کرده بود آقای روحیان خدا رو شکر همش چرت میزد چون ساعت1بعدازظهربود انگار خیلی خسته بود

برای همین نتونست زیاد سوال پیچم کنه

بابایی خیلی برای این پایان نامه برام زحمت کشید

همه کارهاش رو بابایی انجام داد

از همین جا بهش میگم خیلی ممنونم بابت زحمتهای این مدت

بعد از دانشگاه من، با بابایی رفتیم دانشگاه زند که بابایی قراردادش رو امضا کنه بعد از اون به خاطر هوسه من،بابایی بردمون آیلار برامون پپرونی و نوشابه و سالاد خرید و رفتیم بلوار چمران خوردیم

بعدش دیدیم از غیب نعمت رسید............(خصوصیه جیگیری)

با بابایی رفتیم نمایندگی سامسونگ

میخواستیم ال ای دی و میزش و..خرت پرت ها رو قیمت بگیریم برای خونه جدیدمون

نظر من روی تری دی هست ولی بابایی میگه ال ای دی

حالا ببینیم کی راضی میشه

بعدش رفتیم برای بابایی و تو لباس بخریم

امروز هم که 5شنبه 3 اسفنده قراره بریک کازرون خونه مادرجون اینا

خیلی خوشحالم

اونا هم خیلی مشتاقن مارو ببینن

مادرجون هی میپرسه تغییر نکردی؟

آخه تواین مدت بارداری فقط1بار رفتیم بهشون سر زدیم

خیلی دوستت دارم عزیزم میبوسمتماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)