احساس ترس
سلام عزیز دلم
سلام ثمره عشقمون
سلام هستی بخش زندگیمون
وسلام بر تو که اومدی و شادیمون رو تکمیل کردی
امروز حدود2هفتست که خیلی اذیتت میکنم منو ببخش مامانی
خیلی نگرانتم امیدوارم جات خوب باشه
به خدا دست خودم نیست این2هفته خیلی بدجور حساسیت گرفتم و پشت سر هم خارش گلو میگیرم و سرفه های شدید میکنم
بعضی مواقع این سرفه ها اینقدر وحشتناک میشه که خیلی نگرانت میشم و میترسم
تو رو جون مامانی و بابایی مواظب خودت باش و این حالات من رو یه کوچولو درک کن و تحملم کن عزیزم
الان چند روزه خونه خیلی شلوغه
3روزه مامان و بابای من و دایی عنایت اومدن خونمون که پدرجون نوبت دکتر داشته
2روز هم هست که مامان و باباو عموافشین و عمه فاطمه اومدن خونمون
خلاصه توی یه خونه یه خوابه50-60متری 9نفری داریم خوش میگذرونیم
مادرجون ارسنجونی امسال خیلی توی زحمت افتاد
اول رفت خونه عمو مجتبی خونه تکونی الان هم اومده برای ما داره خونه تکونی میکنه
واقعا دستش درد نکنه
البته منم یه کوچولو کمک کردما
دیشب از کمر درد به زور خوابم برد و البته از سرفه
امروز صبح هم تنهایی اتاق رو تمیز کردم
حالاهم باز کمر درد دارم
خیلی دوستت دارم مواظب خودت باش
عشقمی عزیزم
میبوشمت عزیزم